آیا قرآن مندرجات تورات و انجیل را تصدیق كرده؟!
در آیات متعددى از قرآن مجید، این تعبیر به چشم مىخورد كه: قرآن مفاد كتب پیشین را تصدیق مىكند".
از جمله در آیات 41 تا43 سوره بقره می خواندیم: "مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ" و در آیات 89 و 101 سوره بقره مىخوانیم: " مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ".
و در آیه 48 مائده مىفرماید: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْكِتابِ:" ما این كتاب را به حق بر تو نازل كردیم در حالى این كتاب كتب آسمانى پیشین را تصدیق مىكند".
همین امر سبب شده كه جمعى از مبلغان یهود و مسیحى، این آیات را سندى بر عدم تحریف تورات و انجیل بگیرند، و بگویند: تورات و انجیل در عصر پیامبر اسلام مسلما با تورات و انجیل امروز تفاوتى پیدا نكرده، و اگر تحریفى در تورات و انجیلها رخ داده باشد، مسلما مربوط به قبل از آن است، و چون قرآن صحت تورات و انجیل موجود عصر پیامبر اسلام را تصدیق نموده پس مسلمانان باید این كتب را به عنوان كتب آسمانى دست نخورده به رسمیت بشناسند.
پاسخ:
آیات مختلفى از قرآن گواهى مىدهد كه نشانههاى پیامبر اسلام و آئین او در همان كتابهاى محرف كه در دست یهود و نصارى در آن زمان بوده وجود داشته است، زیرا مسلم است كه منظور از تحریف این كتب آسمانى این نیست كه تمام كتابهاى موجود باطل و بر خلاف واقع مىباشد، بلكه قسمتى از تورات و انجیل واقعى در لابلاى همین كتب وجود داشته و دارد، و نشانههاى پیامبر اسلام، در همین كتب و یا سائر كتابهاى مذهبى كه در دست یهود و نصارى بوده، وجود داشته (و الان هم بشاراتى در آنها هست).
به این ترتیب ظهور پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و كتاب آسمانى او عملا تمام آن نشانهها را تصدیق مىنموده زیرا با آن مطابقت داشته است.
بنابراین معنى تصدیق قرآن نسبت به تورات و انجیل این است كه صفات و ویژگیهاى پیغمبر (صلی الله علیه وآله) و قرآن با نشانههایى كه در تورات و انجیل آمده مطابقت كامل دارد.
رمز سكوت و كتمانهاى نابجاى دانشمندان، وابستگىهاى مادّى آنان است.«وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا»
استعمال واژه" تصدیق" در معنى" مطابقت" در آیات دیگر قرآن نیز مشاهده مىشود، از جمله در آیه 105 سوره" صافات" به ابراهیم (علیه السلام) مىگوید: قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا (تو تصدیق خواب خود نمودى) یعنى عمل تو مطابق خوابى است كه دیدهاى، و در آیه 157 سوره اعراف چنین مىخوانیم.
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ ... این معنى صریحا بیان شده، یعنى اوصافى كه در او مىبینند مطابق است با آنچه در تورات یافتهاند.
در هر حال آیات فوق چیزى جز" تصدیق كردن عملى" قرآن و پیامبر (صلی الله علیه وآله) نسبت به نشانههاى حقانیت او كه در كتب گذشته بوده است نیست، و دلالتى بر تصدیق تمام مندرجات تورات و انجیل ندارد بعلاوه آیات متعددى از قرآن حكایت از این مىكند كه آنها آیات تورات و انجیل را تحریف نمودند، این خود شاهد زندهاى است بر گفتار بالا.
شاهد زنده دیگر:
" فخر الاسلام" مؤلف كتاب" انیس الاعلام" كه خود یكى از كشیشان بنام مسیحى بوده، و تحصیلات خود را نزد كشیشان مسیحى به پایان رسانیده است و به مقام ارجمندى از نظر آنان نائل آمده در مقدمه این كتاب ماجراى عجیب اسلام آوردن خود را چنین شرح مىدهد:
" ... بعد از تجسس بسیار و زحمات فوق العاده و گردش در شهرها خدمت كشیش والا مقامى رسیدم، كه از نظر زهد و تقوا ممتاز بود، فرقه" كاتولیك از سلاطین و غیره سؤالات دینى خود را به او مراجعه مىكردند، من نزد او مدتى مذاهب مختلفه نصارا را فرا مىگرفتم، او شاگردان فراوانى داشت، ولى در میان همه به من علاقه خاصى داشت. كلیدهاى منزل ... همه در دست من بود فقط كلید یكى از صندوقخانهها را پیش خود نگاهداشته بود ...
در این بین روزى كشیش مزبور را عارضهاى رخ داد به من گفت به شاگردها بگو: حال تدریس ندارم. وقتى نزد شاگردان آمدم دیدم مشغول بحثند، این بحث منجر به معنى لفظ" فارقلیطا" در سریانى و" پریكلتوس" به زبان یونانى ...
جدال آنها به طول انجامید، هر كسى رایى داشت ...
پس از بازگشت، استاد پرسید: امروز چه مباحثه كردید؟! من اختلاف آنها را در لفظ" فارقلیطا" از براى او تقریر كردم ... گفت: تو كدامیك از اقوال را انتخاب كردهاى؟
گفتم مختار فلان مفسر را اختیار كردهام.
كشیش گفت: تقصیر نكردهاى، و لكن حق و واقع خلاف همه این اقوال است، زیرا حقیقت این را نمىدانند مگر راسخان فى العلم، از آنها هم تعداد كمى با آن حقیقت آشنا هستند، من اصرار كردم كه معنى آن را برایم بگوئید، وى سخت گریست و گفت: هیچ چیز را از تو مضایقه نمىكنم ... در فرا گرفتن معنى اسم اثر بزرگى است، ولى به مجرد انتشار، من و تو را خواهند كشت! چنانچه عهد كنى به كسى نگویى این معنى را اظهار مىكنم ... من به تمام مقدسات قسم خوردم كه نام او را فاش نكنم، پس گفت: این اسم از اسماء پیامبر مسلمین است و به معنى" احمد" و" محمد" است.
پس از آن كلید آن اطاق كوچك را به من داد و گفت: در فلان صندوق را باز كن و فلان و فلان كتاب را بیاور، كتابها را نزد او آوردم، این دو كتاب به خط یونانى و سریانى پیش از ظهور پیامبر اسلام بر پوست نوشته شده بود.
ظهور پیغمبر اسلام (صلی الله علیه وآله) و كتاب آسمانى او عملا تمام آن نشانهها را تصدیق مىنموده زیرا با آن مطابقت داشته است. بنابراین معنى تصدیق قرآن نسبت به تورات و انجیل این است كه صفات و ویژگیهاى پیغمبر (صلی الله علیه وآله) و قرآن با نشانههایى كه در تورات و انجیل آمده مطابقت كامل دارد
در هر دو كتاب لفظ" فارقلیطا" را به معنى، احمد و محمد، ترجمه نموده بودند سپس استاد اضافه كرد: علمای نصارا قبل از ظهور او اختلافى نداشتند كه" فارقلیطا" به معنى" احمد و محمد" است، ولى بعد از ظهور محمد (صلی الله علیه وآله) براى بقاى ریاست خود و استفاده مادى، آن را تاویل كردند و معنى دیگر براى آن اختراع نمودند و آن معنى قطعا منظور صاحب انجیل نبوده است.
سؤال كردم در باره دین نصارا چه مىگویى؟ گفت با آمدن دین اسلام منسوخ است، این لفظ را سه بار تكرار نمود پس گفتم:
در این زمان طریقه نجات و صراط مستقیم ... كدام است؟ گفت: منحصر است در متابعت محمد (صلی الله علیه وآله).
گفتم: آیا تابعان او از اهل نجاتند؟ گفت: اى واللَّه (سه بار تكرار كرد) ... سپس استاد گریه كرد و منهم بسیار گریستم گفت: اگر آخرت و نجات میخواهى البته باید دین حق را قبول نمایى ... و من همیشه تو را دعا مىكنم، به شرط اینكه در روز قیامت شاهد باشى كه در باطن مسلمان و از تابعان حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) هستم، ... هیچ شكى نیست كه امروز بر روى زمین دین اسلام دین خداست ..."!! (اقتباس با كمى اختصار از" هدایت دوم" مقدمه كتاب" انیس الاعلام")
چنان كه ملاحظه مىكنید طبق این سند علماى اهل كتاب پس از ظهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) به خاطر منافع شخصى خود، نام و نشانههاى او را طور دیگرى تفسیر و توجیه كردند.
پیامهای آیه:
1 ـ اعتقادات صحیح مردم را قبول كنیم، تا آنان نیز سخن ما را بپذیرند. «مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ»
2ـ وجود تحریف در بخشى از تورات و انجیل، مانع قبول بخشهاى دیگر نشود.«مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ»
3ـ انحراف علما، سبب انحراف دیگران مىشود.«وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ»
4ـ رمز سكوت و كتمانهاى نابجاى دانشمندان، وابستگىهاى مادّى آنان است.«وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلًا»
5ـ با توجّه به اینكه متاع دنیا قلیل است، رسیدن به تمام منافع دنیا، ارزش یك لحظه انحراف را ندارد. «ثَمَناً قَلِیلًا»
6ـ بجاى نگرانىِ از دست دادن مال و مقام، باید از قهر خدا ترسید. «إِیَّایَ فَاتَّقُونِ»